دارم از تو می نویسم دارم از تو می نویسم از تو ای مهاجر من از تو که هجرتُ خوندی یه شبه به خاطر من تو باید منو ببخشی رفتنت تقصیر من شد تن تو به خاطر من سهم آواره شدن شد اگه تو قصه نبودم تورو این جاده نمی برد من باید می رفتم اون وقت که به تن فاصله می خورد من باید می رفتم اما تو شدی مسافر شب گمونم طاقت چشمات ته کشید به خاطر شب رفتی و زخمی گذاشتی تن کوچه رو با رفتن جای پاهای تو مونده هنوزم رو دفتر من برف و سرما و زمستون همه شعرامُ قفس کرد دیگه بعدِ رفتن تو دل من مرگُ هوس کرد دارم از تو می نویسم که همیشه موندگاری توی این قلب شکسته م تا همیشه جاتُ داری
+نوشته شده در دوشنبه 04/3/12ساعت 1:38 عصرتوسط فائزه دهقان نظرات ( )
ABOUT
فائزه دهقان با سلام خدمت بازدیدکنندکان محترم
اینجانب شاعر و نویسنده هستم که افتخار همکاری با ناشرین محترم عقیل ، وانیار ، نغمه هونر و پرین را داشته ام و حاصل همکاری من سه عنوان کتاب شعر با نام های انتهای شب ، حریر دل ، ماه کاغذی و هشت عنوان کتاب کودک می باشد.
خیلی خوشحالم که در جمع شما دوستان هستم